جوانی ابراهیم (قرآن)در فرهنگ قرآن حضرت ابراهیم علیه السلام فردی جوان و دارای قدرت جسمانى و جسارت، بود و در همان جوانی به مقام بت شکنی رسید. ۱ - جوانی نامورابراهیم علیه السلام، شخصیتی نامور، در دوران جوانی: •«قالوا سمعنا فتی یذکرهم یقال له ابرهیم:(گروهى) گفتند: شنیده ایم جوانى آنها را (به بدى) یاد مى كند كه به او ابراهیم گفته مى شود (شاید او كرده باشد).». گروهى تهدیدهاى ابراهیم را نسبت به بت ها در خاطر داشتند، و طرز رفتار اهانت آمیز او را با این معبودهاى ساختگى مى دانستند" گفتند: ما شنیدیم جوانكى سخن از بتها مى گفت و از آنها به بدى یاد مى كرد كه نامش ابراهیم است" (قالُوا سَمِعْنا فَتًى یذْكُرُهُمْ یقالُ لَهُ إِبْراهِیمُ).درست است كه ابراهیم طبق بعضى از روایات در آن موقع كاملا جوان بود و احتمالا سنش از ۱۶ سال تجاوز نمى كرد، و درست است كه تمام ویژگی هاى جوانمردان، شجاعت و شهامت و صراحت و قاطعیت در وجودش جمع بود، ولى مسلما منظور بت پرستان از این تعبیر چیزى جز تحقیر نبوده بگویند" ابراهیم" این كار را كرده، گفتند جوانى كه به او ابراهیم مى گفتند چنین مى گفت ... یعنى فردى كاملا گمنام و از نظر آنان بى شخصیت.اصولا معمول این است هنگامى كه جنایتى در نقطه اى رخ مى دهد براى پیدا كردن شخصى كه آن كار را انجام داده به دنبال ارتباط هاى خصومت آمیز مى گردند، و مسلما در آن محیط كسى جز ابراهیم آشكارا با بت ها گلاویز نبود. ۲ - بت شکنی جوانبت شکنی ابراهیم علیه السلام، در دوران جوانی: •«قالوا من فعل هـذا بـالهتنا انه لمن الظــلمین قالوا سمعنا فتی یذکرهم یقال له ابرهیم:گفتند: چه كسى این (توهین بزرگ) را به خدایان ما كرده؟ بىشك او از ستمكاران است.(گروهى) گفتند: شنیدهایم جوانى آنها را (به بدى) یاد مىكند كه به او ابراهیم گفته مىشود (شاید او كرده باشد).». سرانجام جارچیان در اطراف شهر فریاد زدند كه هر كس از ماجراى خصومت ابراهیم و بدگویى او نسبت به بت ها آگاه است حاضر شود، و به زودى هم آنها كه از این موضوع آگاه بودند و هم سایر مردم اجتماع كردند تا ببینند سرانجام كار این متهم به كجا خواهد رسید.شور و ولوله عجیبى در مردم افتاده بود، چرا كه از نظر آنها جنایتى بى سابقه توسط یك جوان ماجراجو در شهر رخ داده بود كه بنیان دینى مردم محیط را به لرزه درآورده بود.سرانجام محكمه و دادگاه تشكیل شد و زعماى قوم در آنجا جمع بودند بعضى مى گویند: خود نمرود نیز بر این ماجرا نظارت داشت.نخستین سؤالى كه از ابراهیم كردند این بود" گفتند: تویى كه این كار را با خدایان ما كرده اى؟ اى ابراهیم"! (قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنا یا إِبْراهِیمُ).آنها حتى حاضر نبودند بگویند تو خدایان ما را شكسته اى، و قطعه قطعه كرده اى، بلكه تنها گفتند: تو این كار را با خدایان ما كردى؟ ابراهیم آن چنان جوابى گفت كه آنها را سخت در محاصره قرار داد، محاصره اى كه قدرت بر نجات از آن نداشتند" ابراهیم گفت: بلكه این كار را این بت بزرگ آنها كرده! از آنها سؤال كنید اگر سخن مى گویند"! (قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِیرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا ینْطِقُونَ).اصلا چرا شما به سراغ من آمدید؟ چرا خداى بزرگ تان را متهم نمى كنید؟آیا احتمال نمى دهید او از دست خدایان كوچك خشمگین شده و یا آنها را رقیب آینده خود فرض كرده و حساب همه را یك جا رسیده است؟! از آنجا كه ظاهر این تعبیر به نظر مفسران با واقعیت تطبیق نمى داده، و از آنجا كه ابراهیم پیامبر است و معصوم و هرگز دروغ نمى گوید، در تفسیر این جمله، مطالب مختلفى گفته اند آنچه از همه بهتر به نظر مى رسد این است كه:ابراهیم ع به طور قطع این عمل را به بت بزرگ نسبت داد، ولى تمام قرائن شهادت مى داد كه او قصد جدى از این سخن ندارد، بلكه مى خواسته است عقائد مسلم بت پرستان را كه خرافى و بى اساس بوده است به رخ آنها بكشد، به آنها بفهماند كه این سنگ و چوب هاى بى جان آن قدر بى عرضه اند كه حتى نمى توانند یك جمله سخن بگویند و از عبادت كنندگان شان یارى بطلبند، تا چه رسد كه بخواهند به حل مشكلات آنها بپردازند! نظیر این تعبیر در سخنان روزمره ما فراوان است كه براى ابطال گفتار طرف، مسلمات او را به صورت امر یا اخبار و یا استفهام در برابرش مى گذاریم تا محكوم شود و این به هیچوجه دروغ نیست" دروغ آنست كه قرینه اى همراه نداشته باشد".در روایتى كه در كتاب کافی از امام صادق ع نقل شده مى خوانیم:انما قال بل فعله كبیرهم ارادة الاصلاح، و دلالة على انهم لا یفعلون، ثم قال و اللَّه ما فعلوه و ما كذب:" ابراهیم این سخن را به خاطر آن گفت كه مى خواست افكار آنها را اصلاح كند، و به آنها بگوید كه چنین كارى از بت ها ساخته نیست، سپس امام اضافه فرمود: به خدا سوگند بتها دست به چنان كارى نزده بودند، ابراهیم نیز دروغ نگفت.جمعى از مفسران نیز احتمال داده اند كه ابراهیم ع این مطلب را به صورت یك جمله شرطیه ادا كرد و گفت: بت ها اگر سخن بگویند دست به چنین كارى زده اند، و مسلما تعبیر خلاف واقع نبود، زیرا نه بت ها سخن مى گفتند و نه چنین كارى از آنها سر زده بود، به مضمون همین تفسیر نیز حدیثى وارد شده است.اما تفسیر اول صحیح تر به نظر مى رسد زیرا جمله شرطیه (إِنْ كانُوا ینْطِقُونَ) قیدى است براى سؤال كردن (فاسئلوهم) نه براى جمله" بَلْ فَعَلَهُ كَبِیرُهُمْ" . ۳ - پانویس
۴ - منبعفرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «جوانی ابراهیم». |